یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین

پسر خاک بودن افتخار لباس خاکی هاست....(یا ابو تراب(ع))

چگونه باید مردی بزرگ شد

یه جا خوندم کسانی که صبح می خندن همان هایی هستند که شب ها گریه می کنند

 

شاید درست باشد 

به نظرم مردمانی که عزیز می شوند همان هایی هستند که شب ها ذلیل می شوند

گریه می کنند 

و کلی حرف و التماس دارند در درگاه خداوند

چقدر دلم هویزه می خواد

اصلا سحر های هویزه یه قطعه از بهشته... 

اینجاست که زمان به مکان تبدیل می شه... 

یعنی می شه دوباره داخل حجره ها اطراف هویزه بشینم 

تا نماز صبح بشه... 

 

خدایا به قلب بیمارم نگاه نکنید

من حسینتو دوست دارم... 

عجب این دنیا پر تلاطم است

خدایا چقدر این دنیا بالا و پایین داره

خدایا شکرت من همین امواج را می خواستم

این تازه اول راه عاشقیت... 

برای فتح دریای پرتلاطم الهی باید آماده شد... 

نه اشتباه می کنم

باید بتوانم در این تلاطمات آمادگی، تمرین کنم... 

تا بدون واهمه ای بتوانم در دریای مواج الهی با آرامشی الهی غرق شوم

و این تازه آغاز عاشقی و اول یک سفر بزرگه...

 

 

رسول بگ

تو محلمون یکی بود بهش می گفتن رسول بگ

از اون بنده خدا هایی که تو بچگی شون موندن با اینکه 40 سالشون شده بود

قبلا تو هر محلی یکی از اینا بود الان انگار اینا هم کم شدن

القصه... وقتی 9سالش بود تصادف کرد و 40 ساله که هنوز 9 سالشه

برادرش یکی از شجاع ترین شهدای محلمون بود... از اونا که می رفت تو دل عراق برای جمع آوری اطلاعات... کار این رسول جمع کردن بچه ها برای کارت بازی و ساخت رزین های نقطه زن(فارسیش فک کنم دوچله بشه... از این تیرکمون ها که باهاش فلسطینیا سنگ می زنن) و ساخت بادبادک های عمود پرواز بود... برای خودش یه مهندس هوا فضایی بود... البته بازیگری هم خوب بلد بود... چند می گیری گریه کنی موقع فوت یکی از اهالی محل...رسول بعد فوت پدرش زیاد طول نکشید که مُرد... همراه رسول همه اون اتفاقات بامزه... فرهنگ اصیل بازی های مازنی بچه ها که توسط رسول نسل به نسل آموزش داده می شد هم مُرد...

 

 

برای شادی روح خود رسول... پدرش... و برادر بزرگوارش که با نَفَس هایش هوای محلمون رو متبرک کرد صلوات

درود بر امام، سلام بر شهیدان

امروز شنیدم که ترامپ بدونه اجازه وارد افغانستان شد

و در مقابل سربازانش سان دید...

 

این بار برخلاف سفر دوره قبلش به عراق یک فرق داشت...

اینکه رئیس جمهور افغانستان هم حضور داشت...البته با دستانِ بسته به ادب و تواضع...

 

چقدر غمناک و حقارت آمیز ...

 

یادم آمد ما هم از این خاطرات کم نداشتیم...

زمانی که حتی به این حضور سرزده افتخار می کردیم...

 

معروف ترینش حضور سران متفقین در تهران...و حقارت شاه...

چقدر غم انگیز بود... شاید حال خوده شاه هم از خودش بهم بخورد این خاطره را تکرار کند...

 

پ.ن: شادی روح امام (ره) و شهدای ایران و انقلاب اسلامی صلوات...

کاری که فقط بلدم

یا سَریعَ الرِّضا، اِغْفِرْ لِمَنْ لایَمْلِکُ اِلاَّ الدُّعآءَ

 

هرچه فکر می کنم بیشتر ایمان پیدا می کنم

اگرچه بزرگتر می شم ولی باز کوچک می شم...

 

خدایا کاری جز دعا برای طلب استغفار در پیشگاه ات ندارم... 

 

خدایا کار خوب اونه که خودت درست کنی... 

عزت وذلت فقط دست توست... 

اصلا چیزی جز تو را ندارم... 

از حوادث و چالش چه باک که در مسیرت باشم... 

خدایا اهدنا صراط المستقیم...

خدایا حق را مسیرم، کلامم، قلمم، تفکرات و هر چه که مرا در مسیر حق و خودت قرار می دهد، قرار ده... 

 

خدایا مرا به مقام رضا برسان... 

گرچه از این دعا می ترسم... 

اللهم انت ولی نعمتی والقادر علی طلبتی تعلم حاجتی فاسالک بحق محمد و آل محمد

خاکی باش...

راه آسمان از خاک می گذرد....

 

برای رسیدن به آسمان باید خاکی بود...

 

همچون مولایمان علی (ع)

 

 

آماده، آماده ایم... برای سفر به قتلگاه...

سر زینب به سلامت

سر که زد چوبه ی محمل دل ما خورد ترک
غربتش ریخت به زخم دل عشاق نمک
و چنان سوخت که بر سر در ان این شده حک
سر زینب به سلامت سر نوکر به درک
 

یا امام رضا2

یا امام رضا فک کنم فقط امام آدم خوبایی 

اون همه ازتون کرم و مهربانی شنیدم

برام دعا خیر کن 

که دعاتون مستجابه

کمیل2

هیچی مثله دعا کمیل جیگر آدمو حال نمی آره... 

بسم نعم النصیر

سرباز ابوتراب بودن افتخار لباس خاکی هاست...

خاکی باش،بسیجی...

یا علی مدد
Designed By Erfan Powered by Bayan